اولین روز از چهارده ماهگی
عزیز دلم، بهار عمر مامانی امروز یکشنبه است و روز سومی که کنگانیم. کالسکه شکسته و نمیشه تکونش داد اما دلم نمیومد بیرون نبرمت.برا همین بغلت کردمو بردم دم دریا. عزیز دلم، بهار عمر مامانی امروز یکشنبه است و روز سومی که کنگانیم. کالسکه شکسته و نمیشه تکونش داد اما دلم نمیومد بیرون نبرمت.برا همین بغلت کردمو بردم دم دریا. یه کم شیطونی کردی و دست به همه جا زدی و یکسری کارای خطرناک انجام دادی.بعدش بردمت جامپینگ تا بپر بپر کنی. اونجا یه دوستی پبدا کردی که اسمش مهدی بود و کلاش اولی.بعد یه ساعت بپر بپر و چند بار زمین خوردن و گریه با دوستت بای بای کردی و برگشتیم هتل. خیلی دوس داری خودت با قاشق غذ...
نویسنده :
زهره
1:13